به گزارش پایگاه عدالت خواهان"تحریف، وارونه نمایی، واژگون نمایی، قلب واقعیت، و انکار حقیقت از اصلی ترین راهبردهای جریانات نفاق آلود در مواجهه با پدیده های اجتماعی و سیاسی است. تحریف گران به محض آنکه تصور می کنند حافظه تاریخی خواص و جامعه در قبال یک واقعه تاریخی و یا پدیده اجتماعی دچار اختلال و یا فراموشی شده است با «گزاره سازیهای شبه مستند» و «انگاره سازیهای واقع نما (در واقع کذب)» شروع به نشر دیدگاههای جایگزین و القاء گزاره های دروغین خود در توصیف و شرح آن ماجرا می کنند.
فتنه ۸۸ نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ با وجود آنکه فاصله زمانی زیادی با ماجراهای غمبار سال ۸۸ نداریم، فتنه گران آمریکایی پروژه تحریف فتنه و القائات دروغین خود را شروع کرده اند تا از نقش خائنانه میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی در جنایات سال ۸۸ بکاهند و عوامل دروغین دیگر را به عنوان عامل فتنه ۸۸ معرفی کنند. فلذا واجب است در ایام منتهی به یوم الله نهم دی با بازخوانی نقش مستقیم آمریکا، اسرائیل و پادوهای آنها یعنی منافقین داخلی و بهائیت و ارتباط آنها با سران داخلی فتنه، واقعیات سال ۸۸ را مرور نمائیم.
جریان شناسی انحرافات در برابرانقلاب
انقلاب اسلامی ایران از ابتدای شكلگیری خود تاكنون با چند جریان منحرف فکری و فرهنگی مواجه بوده است و جالب آنکه همواره یك پیوند نظری و عملی ناگسستنی بین این جریانات وجود داشته است. یك جریان كه با تابلوی لیبرال مسلکی ظهور و بروز یافته بود، تلاش داشت با اندیشههای به ظاهر دینی و آزاد، بیشترین دیكتاتوری را بر جامعه ایران مستولی نماید و مظهر چنین جریانی، گروههایی همچون نهضت آزادی و جبهه ملی بودند و جریان دوم كه نتوانست چهره كریه خود را حتی برای مدتی كوتاه پنهان كند، منافقان بودند كه در جایگاه پیادهنظام جریان اول ایفای نقش میكردند. این جریانات نفاق آلود از آن جهت كه ظاهری دینی و باطنی ضد دین داشتند، همواره خطری جدی در طول تاریخ، اعم از تاریخ قبل و بعد از انقلاب و به تبع آن در دوران حیات پربركت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به شمار میرفتند. جریان اصلاحات آمریکائی نیز با جریان فتنه ۸۸ پیوند خوردند که به تشریح نفاق آنها خواهیم پرداخت. رمزگشایی از ماهیت واحد این جریانات افشا می کند که در پشت صورت های گوناگون فتنه، سیرت ها و سریرت های واحدی وجود دارد و خطوط کلی حاکم بر آنها یکسان می باشد. این عبرت پژوهی تاریخی، ما را به آینده پژوهی فتنه ها نیز رهنمون می سازد.
منافقین دهه ۶۰ و مسیر انحراف
پس از آنكه بنیصدر در سخنرانی ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ در میدان آزادی اعلام كرد كه در ۱۴ اسفند به مناسبت سالگرد درگذشت مصدق با مردم صحبت خواهد كرد، دفتر هماهنگیهای رییسجمهور پس از هماهنگی با گروههای كوچك و بزرگ مخالف كه از سوی خط امام به جریان لیبرال شناخته میشدند، مقدمات سخنرانی بنیصدر را در دانشگاه تهران تدارك دیدند. منافقین كه در این فرمان بیش از پیش به ائتلاف سیاسی با بنیصدر دست زده بودند با آمادگی كامل در این مراسم شركت كردند. اگرچه در تحلیلهای درون گروهی سازمان كه بعدها از زبان بازداشت شدگان شنیده شد هدف از شركت سازمان منافقین در غائله ۱۴ اسفند را تشدید اختلاف میان خط امام به رهبری دكتر بهشتی و جناح لیبرال به رهبری بنیصدر معرفی كرده بودند اما نیروهای خط امام فرقی بین منافقین و بنیصدر نمیدیدند. فضای فرهنگی نامناسب و شعارهای تند و تحریككننده زمینه را برای ایجاد محیطی ملتهب و خشن فراهم كرده بود. پس از طرح شعارهای تند از سوی طرفداران بنیصدر، خط تنش زایی در سطح مسئولان ارشد نظام تعقیب میشد و به طور مكرر بنیصدر از طرفدارانش یعنی گارد فراقانونی ریاست جمهوری و منافقین كه آنها را مردم خطاب میكرد، میخواست كه با مخالفان برخورد نمایند.
بنیصدر در سخنرانی ۱۷ شهریور ۱۳۵۹ حزب جمهوری اسلامی را به انحصارطلبی متهم كرد و ضمن تلاش برای پیگیری خط تنشزایی در بین سطوح عالی مسئولان نظام در شرایط بحرانی جنگ چنین گفت: به این گروه كه دل خوش كرده است به قبضه حكومت، هشدار میدهم كه من نظریه تو را افشا كردم. ضابطههای خود را گفتم و دفعه دیگر در صورتی كه اصلاح نشود نوبت به افشای با اسم و رسم میرسد.
بنیصدر در سخنرانی روز عاشورا و ۲۲ بهمن همان سال سعی كرد چهرهای نابسامان و استبدادی از جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ارایه دهد. او در ۲۲ بهمن ۵۹ در حالی كه كمك به جبههها در گروی تقویت روحیه مردم و تحكیم اعتماد آنها به دولت و نخستوزیر بود از كسری صد میلیارد تومانی بودجه، از بین رفتن آزادیهای سیاسی و حاكمیت چماق و تعطیلی نشریات و روزنامهها سخن میگفت و با تشویق به ایستادگی و اعتراض در برابر آنچه انحصار طلبی مینامید از سلطه فضای اختناق و ترور توسط به اصطلاح انحصارطلبان مستقر در قوه قضاییه سخن میراند.
صفبندیهای سیاسی در سال ۵۹
در ماههای پایانی سال ۵۹ میتوان دو جریان اصلی صحنه سیاسی كشور را كه در قالب دو جبهه سیاسی رو در روی یكدیگر قرار گرفته بودند را شناسایی كرد. در یك سو جبههای مركب از چهرههای سیاسی منتسب به امام (ره) كه عموماً روحانیون و افراد انقلابی بودند، حضور داشتند و در سوی دیگر، جبههای متشكل از نیروهای كوچك و بزرگ مخالف كه برای سهمخواهی بیشتر از حكومت تازه تأسیس انقلاب و قدرت سیاسی، به صورت متحد عمل میكردند. در سالهای ابتدایی دهه ۶۰، مردم این تقابل را به نام تقابل خط امام با لیبرالها میشناختند. شهید بهشتی این دو جریان را به طرفداران اسلام فقاهتی و غیر معتقدان به اسلام فقاهتی معرفی میكرد اما اینكه چرا شهید بهشتی با این نام آنها را معرفی كرد، برمیگردد به دیدگاه آنها در رابطه با نحوه اداره كشور. آنچنان كه چنین دیدگاهی را میتوان از سخنان حسن نزیه مدیرعامل شركت نفت در زمان دولت موقت در كنگره وكلای دادگستری كه ریاست آن را بر عهده داشت، تشخیص داد. نزیه در این رابطه میگوید: تطبیق مسایل سیاسی، اقتصادی و قضایی با احكام اسلام در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممكن و نه مفید است.
خط امام در برابر غائله ۱۴ اسفند ۵۹
واقعه چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران از آن رو كه نشاندهنده نزدیكی مخاطرهآمیز منافقین و بنیصدر بود و قصد تنشزایی بنیصدر و منافقین را در كشور آشكار میكرد با واكنش بسیار شدید نیروهای خط امام روبهرو شد.
در ابتدا حضرت امام (ره) آیتالله موسوی اردبیلی، دادستان وقت كل كشور را مأمور رسیدگی قضایی سریع و قاطع به این واقعه كردند كه در پی آن گزارشی توسط هیئت قضایی تهیه و تقدیم دادستان كل كشور شد كه در آن به بیش از ۱۲ مورد ارتكابی كه دارای عناوین مجرمانه بودند، تصریح شده و در بخش نتیجه این گزارش آمده بود: دلایل كافی به مجرمیت بنیصدر، دفتر رییسجمهور و دفتر هماهنگی و در پی آن گروهك محارب كه اسامی آنها ذكر شد، آورده شده است. به دنبال این رفتارها كه از بنیصدر و منافقین در كشور صورت میگرفت، بسیاری از بزرگان زبان به اعتراض گشودند و پس از سه ماه در روز ۲۰ خرداد ۶۰، بنیصدر به دستور امام خمینی (ره) از فرماندهی كل قوا بركنار شد زیرا دامن زدن او به اختلافات داخلی مانعی جدی بر سر راه كسب پیروزی نظامی در جبهههای جنگ محسوب میشد.
حضرت امام (ره) در سخنرانی دهم اردیبهشت ۶۰، خطاب به گروههای سیاسی مسلح ضمن اتمام حجت فرمودند: صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است كه اسلحهها را زمین بگذارید و از این شیطنتها دست بردارید و به آغوش ملت بازگردید. به دنبال این سخنرانی، سازمان منافقین كه خطاب امام خمینی (ره) را متوجه خود میدید با ارسال نامهای ضمن تشریح مظلومیتهای سازمان خود، تقاضای دیدار با امام (ره) را مطرح كرد كه توسط حضرت امام (ره) رد شد. امام نیز این دیدار را مشروط به بازگرداندن اموال غارت شده بیتالمال و تحویل اسلحهها دانستند و اظهار داشتند كه سازمان در نامهاش ناشیگری كرده و نظام را تهدید به قیام مسلحانه كرده است. پس از این بود كه سازمان با ارسال نامهای به بنیصدر در اقدامی سیاسی خواستار تضمین برای تحویل اسلحهها شد كه با مخالفت و خودداری از ضمانت بنیصدر مواجه شد. بنیصدر با این كار به نوعی به موضعگیری علنی در مقابل امام (ره) دست زد و هرچه بیشتر به منافقین نزدیك شد و از سوی دیگر باعث شد كه هواداران خط امام در موضعگیری علیه بنیصدر قاطعتر شوند. پس از قطعی شدن این موضوع كه بنیصدر حذف شدنی است و بزودی بركنار میشود، منافقین درگیری خیابانی را تشدید كردند. این درگیریها و ایجاد اغتشاش در فضای شهر با واكنش مثبت مردم مواجه نشد و عملاً حركات سازمان منافقین روزبهروز دچار ركود و انزوا شد و رفته رفته رهبران سازمان به این نتیجه رسیدند كه برای برون رفت از بحران موجود باید با استفاده از امكانات قانونی ریاستجمهوری كه در اختیار بنیصدر است برای برپایی یك راهپیمایی بزرگ مسلحانه و ایجاد درگیری اقدام كنند. از این مقطع بود كه سازمان منافقین و شخص بنیصدر نسخه نجاتبخش خودشان را در برگزاری راهپیمایی مسلحانه و كسب آمادگی برای رویارویی گسترده و مستقیم با انقلاب و امام (ره) ترسیم كردند. در واقع بخش پایانی راهبرد خود را مشروعیت قهقرایی معرفی كردند.
۳۰ خرداد ۶۰ آخرین گام برای رویارویی
در ماههای پیش از خرداد۶۰، منافقین و بنیصدر راهی را پیموده بودند كه سرانجامی جز رویارویی مستقیم مسلحانه با انقلاب و امام (ره) در پی نداشت، به ویژه اینكه بنیصدر به حكم امام (ره) در روز ۲۰ خرداد ۶۰ از فرماندهی كل قوا بركنار شده بود و به دنبال آن محل سكونت و كار او به تصرف سپاه و كمیته انقلاب اسلامی درآمده و او متواری شده بود و در نهایت او و رجوی با لباس و چهره مبدل از كشور گریختند و پرونده اولین رییسجمهور لیبرال و ضددین و رجوی تروریست برای همیشه بسته شد.
نفاق جدید در دهه چهارم
در دهه اول انقلاب اسلامی، منافقین رویكرد دوگانه نفوذ و توطئه را برای قبضه كردن انقلاب اسلامی در پیش گرفتند و گرچه به هدف اصلی خود نرسیدند اما مشكلاتی را بر سر انقلاب اسلامی پدید آوردند كه بخشی از آن را در این مقاله آوردیم. این رویكرد آنچنان هدفمند و برنامهریزی شده انتخاب و پیگیری میشد كه حتی زمانی كه واقعه ۸ شهریور ۶۰ اتفاق افتاد، قاتل شهیدان رجایی و باهنر را شهید جا زدند كه مشتی استخوان و خاكستر را به نام پیكر كشمیری تشییع كردند تا هم او را از كشور بگریزانند و هم دست منافقین انقلاب پشت پرده باقی بماند. بعد هم منافقین با جوسازی و جلب حمایت گروهی سادهلوح، پوستین حقایق را وارونه جلوه كردند. پس از آن در مذاكرات الجزایر بود كه منافقین انقلاب سعی داشتند اعتبار ملت ایران را به ثمن بخس بفروشند و تعهداتی دادند كه ذكر آنها در یك مقاله قطعاً نمیگنجد.
زمانی هم كه در انتخابات سال ۱۳۶۴، یكی از حقوقدانان كوشید زوایایی از این پرونده را برای ملت ایران كه دانش حق آنها بود، بازگو كند، آقایان با هیاهو و هوچیگری مستبدانه- از همین جنس جوسازیهای بعد از انتخابات ۱۳۸۸- درصدد پنهان كردن واقعیتهای پرونده حقارت و ضعف خویش در الجزایر برآمدند. منافقین انقلاب از این دست كارنامههای سیاه زیاد دارند كه بسیاری از آنها هنوز حتی در پیشگاه ملت گشوده نشده است. حداقل مروری بر كارنامه سیاه منافقین انقلاب، تجربههای گرانی پیش چشم ما میگذارد. در سالهای بعد، منافقین انقلاب از چشمپوشی نظام بهره بردند و تحركات خود را برای مصادره انقلاب اسلامی ادامه دادند اما این بار رویكرد پارادوكسیكال و دو چهره جمهوریخواهی مستبدانه را در پیش گرفتند. آنجا كه میتوانستند رأی مردم را با خود همراه میكردند و آنجا كه نمیتوانستند، روشهای مستبدانه را در برابر قانون و رأی ملت در پیش میگرفتند یا با موج تبلیغاتی كه با غارت بیتالمال برانگیخته بودند برای خود كسب وجهه میكردند یا با گردنكلفتی جواز صلاحیت خویش را در انتخابات مطالبه میكردند.
در انتخابات مجلس پنجم شاهد تبلیغاتی وسیع و اغواگرایانه از سوی منافقین انقلاب بودیم. در چنین شرایطی هیچكس از منشأ سرمایههایی كه انتخابات را مهندسی میكرد، سؤال نكرد.
در واقعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ منافقین انقلاب بهطور علنی در جمع دانشجویان گفتند كه باید از تنور فتنه حداكثر بهرهبرداری را داشته باشیم. بعد گروهی سیاهی لشكر را به محاكمه كشاندند و فتنهگران منافق بار دیگر در پرده نهان ماندند.
در انتخابات مجلس ششم، عوامل همین جریان كه در قالب برخی احزاب سیاسی سازماندهی شده بودند، هم در تبلیغات انتخاباتی و فضاسازی مسموم كشور و هم با دادن پول و وعده به پیاده نظامهای خود، رأی مردم را دزدیدند و كسی را یارای رسیدگی به این تخلفات نبود. در انتخابات شوراهای دوم این جماعت منافق كار را به تأیید صلاحیت دشمنان انقلاب اسلامی و مطرودان حضرت امام (ره) كشاندند و باز هم كسی به تخلفات آنها رسیدگی نكرد.
در انتخابات مجلس هفتم، این دسته از منافقین به طور آشكارا به جذب كمكهای ۴۰ میلیاردی كمپانیها و شركتهای خارجی برای پیروزی در انتخابات افتخار كردند و با حمایت كمك بنیادهایی همچون سوروس و… بحث انقلاب مخملی، گرجستانیزه كردن انتخابات و تحمیل نظر خود به نظام را آزمودند و اسفبارتر اینكه باز هم كسی ردی از آنان نگرفت. انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، اوج فعالیت این دسته از منافقین بود.
فرماندهانی از این جریان كه مدیریت فتنهانگیزی و شهر آشوبی را بر عهده داشتند و هنوز در آرامش هستند و به جای آنها گروهی دونمایه و میانمایه، در جایگاه سیاهی لشكر و پیاده نظام مورد بازخواست و محاكمه قرار میگیرند. این فتنهگران منافق میان مایه خود را نظریهپرداز جا میزنند تا رفقای گرمابه و گلستانشان برای فتنهانگیزیهای بعدی در پرده مصونیت باقی بمانند و اصل ماجرا را به یك سوءتفاهم سادهنظری تقلیل دهند. گویی اصلاً آشوبی رخ نداده است، شورشی علیه ملت و مملكت سازماندهی نشده است، جوانی كشته نشده، آبرویی از مملكت ریخته نشده و وجهه ملت در بیسابقهترین انتخابات دستخوش آماج تخریب جماعتی منافق قرار نگرفته است و تنها یك خطا در این مدت صورت گرفته و مجازات آن نباید بیشتر از یك تذكر باشد. حتی برای واسطهگری یا بهتر بگوییم میانجیگری همین جریان منافق، برخی خودیهایی كه در دایره اصولگرایی قرار داشتند و مردم به جهت همین ویژگی، آنها را برای نمایندگیشان انتخاب كرده بودند، در یك برنامه سازماندهی شده با انتشار نامهنگاری و اظهارات به اصطلاح وحدتگرایانه، قصد حاشیه امن درست كردن برای این جریان را دارند.
اگر اینچنین نبود یكی از سركردگان حلقه دوم جریان نفاق در انتخابات به هنگام بازداشت خود با نیشخند نمیگفت:دو روز دیگر آزاد میشوم! او امیدوار بود همان دستی كه سالها با مصلحتسنجیهای سیاسی، برای منافقین انقلاب، از این ستون به آن ستون، فرجی حاصل آورده بود، هنوز كاری از پیش ببرد كه اگر چنین میشد، باز شاهد آن بودیم كه در سالهای بعد فصل جدیدی از فتنهانگیزیهای منافقین در كشور رقم بخورد. اما بهنظر میرسد با هشداری كه رهبر معظم انقلاب دادند و فرمودند به كسی باج نمیدهیم منافقین دهه چهارم انقلاب، تنها دو راه پیشرو دارند؛ یا از ملت عذرخواهی كنند و جبران خطاهای گذشته كنند یا همچون اسلاف خود در دهه اول انقلاب به دامن دشمن پناه ببرند و دلخوش به تشكیل اتاق فكر جریان فتنه سبز در لندن و… باشند.
جریان دیگری که در ریشه یابی فتنه ۸۸ و هتاکی عاشورای ۸۸ باید مورد بررسی قرار گیرد، فرقه ضالّه بهائیت است.
هتاکی عاشورا نتیجه پیوند بهاییت،
منافقین و موسوی
اتفاقات ناگوار عاشورای سال ۸۸ در تهران از جهات مختلف قابل بررسی و واکاوی است. اما در این بین، بررسی نقش برخی از فرقه های ضاله در پیدایش این حرکت جنبش سبز نکات قابل تأملی را به دست می دهد تا در آینده مجددا به این بلیه دچار نشویم
بهائیت از کی وارد ماجرا شد
روند حرکت فرقه ضاله بهائیت به سمت ایفای نقش سیاسی در جامعه، با هدف ایجاد تأثیر مثبت بر وضعیت جامعه بهایی ایران، از دو سال پیش از فتنه ۸۸ و مقارن با شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی آغاز گردید که آن را حرکتی اجتماعی قلمداد کردند و لکن ورود بی سابقه اعضای این فرقه ضاله در جریان فتنه ۸۸ و ایفای نقش فعال در اغتشاشات خصوصاً اغتشاشات روز عاشورا، اولاً ماهیت سیاسی این فرقه را اثبات نمود و ثانیاً نشان داد که بیگانگان در شکل گیری جریان فتنه و دامن زدن به آن، بهائیت که حیات خود را در خودداری از شرکت در مسائل سیاسی می داند، به صحنه اغتشاشات کشانده اند و این امر شاید در یکصد سال اخیر بی سابقه بوده است و از طرفی بهائیت تمام فرصت هایی را که در طول حدود بیست سال منتهی به سال ۸۸ (دوران توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی) توانسته بود از غفلت مسئولین امر به دست آورد با قرار دادن در سبد فتنه انتخابات ۸۸ از دست داد. بر اساس آخرین اطلاعات به دست آمده و بررسی های انجام شده ورود بهائیان به مسائل سیاسی و قرار گرفتن آن ها در جریان فتنه سال ۱۳۸۸ برنامه ریزی و سازماندهی شده بود.
بیانیه بیت العدل و تعیین راهبرد
در روز یکشنبه ۱۳/۱۰/۸۸ تعداد ۱۳ نفر بهائی و دو نفر مسلمان مرتبط و سپس ۸ نفر بهائی دیگر به اتهام شرکت در اغتشاشات روز عاشورا دستگیر شدند.
فرایند حضور بهائیت در فتنه سیاسی سال ۸۸، از انتخابات مجلس هشتم آغاز گردیده و با این رویکرد که کارکرد مجلس برای عمران و آبادی جامعه است، لذا توسط بیت العدل (مرکز اصلی بهائیت در فلسطین اشغالی) اجازه ورود به شرکت در تبلیغات انتخاباتی مجلس هشتم به آنها داده شد. در بیانیه بیت العدل در این خصوص در ۲۵ دسامبر ۲۰۰۷ آمده است: شایسته است که شما عزیزان به کمال استقامت و اطمینان و با اجتناب از مداخله در سیاست حزبی، هر فرصتی را برای همکاری با هموطنان عزیز خود در پیشبرد آرمان هایی که موجب ترقی و سعادت وطن عزیزمان است مغتنم شمارید . و به دنبال آن، خط ارتباط گیری و تماس با نمایندگان، برای تأثیرگذاری بر برخی از آنان را دنبال نمودند.
در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری پس از ورود بیت العدل به فاز سیاسی و صدور اعلامیه هایی رسمی علیه نظام، جامعه بهائی نیز با این توهّم که جریان فتنه، نظام جمهوری اسلامی را ساقط خواهد کرد، ابتدا با بیان هویت خود، درخواست حضور در ستاد برخی از کاندیداها (از جمله آقایان موسوی و کروبی) را کردند که با توجه به سوابق این فرقه، حضور آناه بیشتر به صورت کمک مالی متصور است که البته پس از آن در میتینگ های کاندیداهای مذکور نیز شرکت نمودند و برای اولین بار با حمل پلاکاردهایی در خصوص حقوق از دست رفته اقلیت ها و دانشجویان محروم از تحصیل، هویت خود را مطرح کردند و با حضور در جمع به اصطلا ح معترضین ضمن توجیه اقدامات خود، مبادرت به حساسیت زدایی از هویت بهائی خود کردند.
در این بین پس از اظهار نظر حسینعلی منتظری به سود بهائیان، حمایت های جمیله کدیور و سعید رضوی فقیه از حقوق شهروندی بهائی ها (که برای اولین بار بود که در جمهوری اسلامی صورت می گرفت) در این امر نیز مؤثر بود. بهائی ها بعد از انتخابات عملاً به جریان فتنه و جنبش سبز پیوستند و در راهپیمایی های ۲۵ خرداد، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا شرکت نمودند. این گروه با ارسال ایمیل برای بهائیان، اظهار می داشتند که دیگر باید تعیین تکلیف کنیم، شعار الله اکبر و یا حسین میرحسین دیگر به درد نمی خورد، باید شعار زندانی سیاسی و دانشجوی سیاسی آزاد گردد، سر داد و با SMS به افراد بهایی برای شرکت در تظاهرات اطلاع رسانی می کردند.
علاوه بر این آنها با رادیو صدای آمریکا و مراکز حقوق بشر آمریکایی و یک سایت حقوق بشر که مربوط به منافقین می باشد و با علم به ماهیت آن، ارتباط داشتند. در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران مورخ ۲۲/۱۲/۸۸ ضمن اشاره به دستگیری اعضای یک شبکه اینترنتی، آمده است: این شبکه که برخی از اعضای آن از پیروان یکی از فرقه های ضاله(بهائیت) هستند، پس از جذب افراد از طریق اینترنت، آنان را برای آموزش به مقر منافقین در عراق و دیگر کشورهای مورد نظر منتقل می نمودند.
جلسه بهائیان در شب تاسوعا سال ۸۸
در واقع این فرقه به صورت شبکه ای عمل نموده است، این شبکه در شب تاسوعا با حضور در منزل یکی از دستگیرشدگان، هماهنگی های لازم را انجام داده و برای روز عاشورا در قالب تیم های چهار نفره برنامه ریزی کردند و با توجه به امکانات این فرقه و تشکیلاتی بودن عناصر آن، برنامه ریزی و آمادگی کامل در اغتشاش حضور یافته اند.
در بررسی های به عمل آمده حضور ۱۰۰ نفر از افراد بهائی در تظاهرات روز عاشورای سال ۱۳۸۸ مسلم گردیده است و افراد دستگیر شده هم به حضور خود در اغتشاشات اعتراف کردند، گرچه کوشیدند فعالیت های تخریبی خود را در این زمینه منکر شوند. نکته حائز اهمیت این که بعضاً این افراد از خانواده سران تشکیلات بهائیت می باشند؛ معرفی بعضی از آن ها به درک موضوع کمک خواهد کرد:
آرتین غضنفری متولد ۱۳۵۷ فرزند مسئول تشکیلات سه نفره منطقه ۶ بهائیت تهران و فعال ترین عنصر حاضر در اغتشاشات ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا.
ژینوس سبحانی متولد ۱۳۶۱ (همسر آرتین غضنفری) دختر یکی دیگر از اعضای تشکیلات سه نفره منطقه ۶ بهائیت تهران؛ وی دستیار شیرین عبادی بود که در آن مقطع دستگیر و بازجویی شده است.
زواش شادمهر از عناصر بهائی بسیار فعال در جریان اغتشاشات پس از انتخابات بوده که در مکالمات خود از یکسره نمودن کار نظام سخن گفته است؛ وی از سرتیم های فعالان اغتشاشات سال ۸۸ و مسئول سازماندهی تجمعات به نفع موسوی بوده است.
بابک مبشر متولد ۱۳۵۷ داماد خانجانی از سران اصلی فرقه ضاله بهائیت و فردی تأثیرگذار در صنف عینک و از عناصر مؤثر و شاخصی بوده که در تجمعات روز عاشورا حضور داشته و اخبار اغتشاشات را از طریق مرتبطین خود رصد می کرده است.
لواء خانجانی متولد ۱۳۶۵ نوه رئیس فرقه که پدرش در زمره متمولین به شمار می رود و در صنف عینک جایگاه ویژه ای دارد؛ به اتفاق همسرش (بابک مبشر) و برادرش فؤاد و پیام فنائیان و … در اغتشاشات روز عاشورا شرکت کردند.
پیام فنائیان فرزند یکی از خانواده های سرشناس بهائی و از سرتیم های اصلی اغتشاش بوده و در تجمعات روز عاشورا به همراه مرتبطین خود شرکت داشته است.
نیکاو هویدایی متولد ۱۳۵۹ فرزند یکی از عناصر تشکیلاتی بهائیت که در زمینه جذب مسلمانان و تبلیغ بهائیت فعال است و به همراه همسرش مونا عدل پیما در اغتشاش روز عاشورا شرکت کرده اند.
لازم به توضیح است که دستگیری ها بدون بردن نامی از بهائیت و بدون توجه به انتساب آنان به این فرقه ضاله انجام گردیده و در بازرسی ها نیز، تنها اسناد مربوط به اغتشاشات توقیف شده است؛ لذا تشکیلات بهائیت ضمن ابراز نگرانی از دستگیری جوانان بهائی، در موضع انفعالی قرار گرفته اند.
در پی برخورد قضائی با بهائی های اغتشاشگر، واکنش منفی جامعه نسبت به بهائیت افزایش یافته و جامعه بهائی از احتمال فشار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پس از این حوادث نسبت به خودشان دچار ترس شدیدی شدند. برای همین پس از آن در جلسات تشکیلاتی فرقه تغییر تاکتیک اعلام و به اعضای خود تأکید کردند که در امور سیاسی کشور دخالت نکنند. پیام فنائیان در تاریخ ۱۰/۱۱/۸۸ در دادگاه انقلاب به بیان نقش تشکیلات بهائیت در هدایت اعضای خود برای شرکت در اغتشاشات اقرار و به میزان تسلط زیاد تشکیلات بر اعضاء فرقه بهائیت اشاره کرده است. وی در اقاریر خود اظهار داشته است: در ضیافتها ابلاغ تشکیلات مبنی بر حضور در تجمعات به ما ابلاغ گردید. بهائیان تمامی امور خود را با هماهنگی بیت العدل انجام می دهند. من به درخواست آرتین غضنفری ناظم منطقه ۶ بهائیت تهران در تجمعات حضور پیدا کردم. ما به همراه دوستانمان در اغلب تجمعات بعد از انتخابات حضور داشتیم. تا قبل از این انتخابات و انتخابات مجلس هشتم، ما اجازه شرکت در انتخابات و فعالیت های سیاسی را نداشتیم ولی با ابلاغ بیت العدل در حین انتخابات مجلس هشتم و به صورت ویژه تر در انتخابات ریاست جمهوری دهم وارد عرصه فعالیت سیاسی و انتخابات شدیم.
ارتباط بهائیت با آقازاده فاسد
همچنین در بررسی های به عمل آمده، مشخص گردید که علاءالدین خانجانی(از عناصر مطرح بهائی) از طریق مسئول مالی شرکت های خود (ناصر عرشی مقدم که آن هم بهائی است) با برخی از عناصر شاخص سیاسی که بعضاً مرتبط با جریان فتنه بودند از جمله با یکی از آقازاده های فاسد، در ارتباط بود، به طوری که در این ایام بیش از ۴۰ تماس تلفنی داشته اند.
ورود بهائیت در جریان فتنه، با دستور تشکیلاتی بوده است لکن از سطح تخصصی به سطح عمومی وارد شده اند بدین معنی که تا قبل از فتنه صرفاً بر کار تشکیلاتی و سازمانی تکیه می کردند ولی امروز بر آگاهی ها و کنش های فردی و کار شبکه ای، لذا اعضا را مأمور به تبلیغ انفرادی ساختند(بر مبنای این اعتقاد که یک فرد می تواند به تنهایی یک مملکت را به هم بریزد)، در واقع در سال ۱۳۸۸ تشکیلات بهائیت به سمت نظام شبکه ای گرایش یافت، بدین معنا که گفتند ترویج مرام فرقه ای به صورت تشکیلاتی سبب آسیب پذیری است و بنابر این می بایست هر فرد در شبکه خانوادگی، دوستان و … شخصاً اقدام به تبلیغ و ترویج نماید و برای شرکت در اغتشاشات نیز همین رهنمود تشکیلاتی به اجرا درآمد یعنی عناصر بهائی به دستور این تشکیلات ضاله، در قالب شبکه های خانوادگی، دوستان و … در اغتشاشات خیابانی حضور می یافتند. این امر ظاهراً در فرقه ها و گروهک های دیگر نیز مصداق دارد، در فرقه تبشیری مسیحیت از کلیسا و کشیش به کلیسای خانگی و عدم نیاز به کشیش رسیده اند و منافقین از اعمال تروریستی به موضوع حقوق بشر روی آورده اند.
شباهت بیانیه موسوی و راهبرد بیت العدل
یکی از سران فتنه سبز هم، در بیانیه های خود راهبرد هر نفر یک ستاد و پس از آن هر نفر یک رسانه را مطرح ساخت. این همسانی ها نشان می دهد که در پس پرده این بازی، مدیریتی پنهان و مشترک وجود داشت با این ملاحظه که بهائیت به لحاظ نداشتن تشکیلات قوی نمی توانست همچون منافقین نقش محوری ایفا کند اما در عین حال بهائیت هرجا که توانست ورود کردند حتی در حوزه ارتباط با منافقین با هدف اقدام ضد امنیتی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی و اخیراً ایرج ناصر، تبعه ایرانی مقیم پاکستان و مسئول دفتر بهائیت شهر راولپندی این کشور گفته است:
ما (بهائیان) عناصر تحصیل کرده و متمول زیادی در داخل و خارج از ایران داریم که می توانند در صورت سقوط حکومت ایران، زمام امور را در دست بگیرند و کشورهای خارجی نیز از آنها حمایت خواهند کرد.
همانگونه که ذکر شد، نکته حائز اهمیت این که فعالیت های بیشتر دستگیرشدگان بهائی عاشورای سال ۸۸ در چارچوب شبکه ای خانوادگی ساماندهی شده بود و این استراتژی یکی از مهم ترین توصیه هایی بود که سایت های وابسته به جریان سبز در حوادث فتنه بعد از انتخابات مورد تأکید قرار می دادند که: در قالب خانواده به خیابان ها بریزند؛ کما اینکه در بیانیه های موسوی نیز بر مقوله شبکه ها به ویژه شبکه های خانوادگی تأکید شده است.
در همان سال ۸۸ مجلس نمایندگان آمریکا(توسط جمهوری خواهان از ۴۰۹ نفر ۴۷ نفر طراحی را تصویب و برای مجلس سنا ارسال کردند که رئیس جمهور آمریکا می بایست در کنار پیگیری بحث پرونده هسته ای ایران، موضوع بازداشت ۷ نفر از سران بهائیت را نیز مطرح کند که این خود به تنهایی می تواند مسئله وابستگی و اهمیت فوق العاده این فرقه ضاله و نقش محوری آنها در فعالیت های اصلاح طلبان سبز را برای بیگانگان روشن سازد.
بهائیت، سیاهی لشکر میرحسین موسوی
نکته مهم این است که سکوت یا تأیید تلویحی سران فتنه از حضور عناصر و جریانات منحرف عقیدتی و اخلاقی در اغتشاشات خیابانی و فضای مجازی، در حقیقت نه تنها از روی ناچاری و افزایش سیاهی لشگر بود، بلکه نوعی پیام به حامیان خارجی جنبش سبز بود که اگر ما به قدرت برسیم عوامل شما را پاس خواهیم داشت. سران فتنه سبز بارها اعلام کرده بودند که خودی و غیر خودی کردن مردم! غلط است و جنبش سبز یک جنبش هویت محور است و این گزاره هم در مانیفست براندازی که از این جریان به دست آمده است و هم در بیانیه های آقای موسوی تأکید شده بود. در واقع هویت محور و کارناوالی نامیدن جنبش سبز دقیقاً به این معنا بود که این جنبش نمی خواهد مقیاس های اسلام و کفر، مسلم و مرتد، صالح و طالح، متقی و فاجر را بپذیرد و این بدین معنی است که بهائیان، مارکسیست ها، فاسدها و … همه می توانند در جنبش سبز پذیرفته شوند، و دست به دست هم بدهند و کار نظام را یکسره کنند. و مکروا و مکرالله فالله خیرالماکرین.
سایه روشن سازمان نیمه مخفی فتنه
این تحلیل تلاش می کند با مطالعه در تاکتیک ها و استراتژیهای عملیاتی فتنه سال ۸۸ زوایای گوناگون حمایت منافقین و بهائیان از آن را کشف نماید، فتنه ای که هر چند در حال حاضر بدلیل بیداری ملّت مسلمان در خواب زمستانی فرو رفته است امّا با سپری شدن زمستان امکان بیدار شدن مجدّدش وجود دارد، از این حیث شناخت چگونگی تشکیل سازمان عملیاتی براندازی برای تجارب احتمالی آینده لازم است.
آنچه گذشت velvet revolution (عملیات انقلاب مخملین)
رمز عملیات تقلب چگونه کشور را به آشوب کشاند؟
شامگاهان جمعه۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸عملاً صفحه سیاسی ایران با بیانیه مهندس میر حسین موسوی وارد چیدمانی جدید می شود: طبق گزارش ها و مستندات واصله علیرغم تخلفات و کارشکنی های متعدد و نارسایی های گسترده، مستندات واصله حاکی از آن است که رأی اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمتگزارشان بوده است. … ما از دولتی که ادّعای مردمی بودن دارد، دعوت می کنیم حق مردم را محترم بشمارد و پاسخگو باشد. ما منتظر شمارش آراء هستیم و انتظار داریم تا بعد از شمارش آراء همراه مردم در جشن پیروزی شرکت کنیم. بعد از این شاهد انبوه بیانیه ها، اخبار و سخنرانی هایی هستیم که بر تقلب گسترده توسط دولت دلالت دارد. سپس مردم توسط رسانه های گوناگون از سایت های اینترنتی گرفته تا ایمیل های گسترده و وبلاگ های گوناگون تشویق به حضور در خیابان ها می شوند و شد آنچه نباید می شد. عملیات روانی، تحرکات خیابانی و اعمال تروریستی روی داده در تهران طی روزهای پس از انتخابات از آن جا که همزمان، هم هدف و دارای پروسه handeling وholding می باشد قابل بررسی است. چگونه در یک فاصله زمانی بسیار کوتاه تعداد زیاد و غیر قابل وصفی خبر و ایمیل در فضای سایبری، افرادی را به یک نقطه کانونی در شهر تهران می خواند، همزمان گروه های چند نفره با نسبتی تقریباً یکسان از تعداد دختران به پسران با تماس های تلفنی گسترده هدایت می شوند که از چه خیابانی طیّ مسیر کنند، از سوی دیگر عمّال تروریستی و کسانی که بنا به اعترافاتشان برای شورش های خیابانی آموزش دیده بودند وارد این کلونی های جمعیتی می شوند و جالب اینکه تصاویر درگیری های خیابانی این اغتشاشگران با نیروهای انتظامی و امنیتی، آنلاین روی صفحه ابرشبکه های تلویزیونی مخابره می گردد. از طرف دیگر این شبکه ها تعداد زیادی گفتگوی تلویزیونی با کارشناسان مختلف ترتیب داده و در خلال همین برنامه ها شبکه هایی چون B.B.C فارسی علناً به مخاطبان خود آموزش شورش خیابانی می دهند. متن کیفر خواست عمومی دادگاه چهارم فتنه ۸۸ می گوید: در منطقه قیطریّه ستادی تشکیل گردید که منشأ فعالیت های غیر قانونی گسترده، مانند پخش شایعات، تخریب علیه سایر کاندیداها، راه اندازی و هدایت گروه های غیر قانونی و کشیدن آنها به خیابان ها، راه اندازی شبکه تلویزیونی غیر قانونی، ارتباط با ایستگاه پخش تلویزیون B.B.C فارسی ؛ آغازگر و هدایت کننده اغتشاشات و درگیری های خیابانی شد. … ارتباط مستقیمی بین این شبکه و تلویزیون استعماری B.B.C برقرار شده و عملاً این ستاد را به مجموعه ای تبلیغاتی در اختیار دستگاه تبلیغاتی رژیم انگلیس در آورده بود. ساعت ۱۸:۰۰روز جمعه ۲۲ خرداد زمانیکه هنوز رأی گیری جریان داشت گروهی از مأموران انتظامی برای بستن این شبکه غیرقانونی به محل مراجعه نمودند که با مقاومت و سپس گروگانگیری توسط عوامل ستاد مواجه شدند. سپس مسئولان ستاد قیطریّه با فراخوان هواداران خود که از پیش برای درگیری آماده شده بودند، تلاش کردند راه را بر اِعمال قانون توسط مأموران ببندند و این تجمع شروع اغتشاشاتی بود… . آقای امین زاده در همان شرایط می گوید: عده ای از مأمورین اینجا ریخته اند … خبر این حمله پخش شده، چند هزار نفر جلوی ستاد جمع شده اند. خوب شد اینها آمده اند، احتمالاً پیروزی موسوی اعلام می شود و اینها می توانند به بزرگراه صدر بروند و از آنجا کل اتوبان ها تحت تأثیر قرار گیرد، اگر هم موسوی اعلام نشد حتماً به عنوان اعتراض به خیابان ها می ریزیم. . آنچه از این رفتارهای گسترده و یک هدف بر می آید اینکه اگر اتفاقات بعد از انتخابات برای این شبکه های درهم تنیده برنامه ریزی نشده بود؛ چگونه توانستند با فشار اولیه بالا از همان ابتدا شروع به کار کنند؟ در واقع اگر این شبکه های زنجیره ای برای انجام عملیاتشان برنامه ریزی نشده بودند، مدتی طول می کشید تا از لحاظ عملیاتی، فشار خود را به حدّ آخرین برسانند نه اینکه از همان ساعات ابتدایی با هماهنگی گسترده و فشار ماکزیمم دست به عملیات بزنند. به عبارت دیگر نمودار زمان- فشار عملیات براندازی نرم در ایران بصورت خطی موازی با محور زمان بود که با گذشت زمان کاهش می یافت. یحیی کیان تاجبخش عامل نفوذی بنیاد سوروس حین دفاعیات خود در تصدیق برنامه محوری اتفاقات انتخاباتی تهران می گوید: حوادثی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد، تصادفی نبود و نتیجه برنامه ریزی نسبتاً دراز مدت بود. هر چند فتنه گران و بیشتر از آنان ساکتین فتنه همچنان بر عدم طراحی شده بودن رویدادهای سال ۸۸ تهران تأکید دارند (مانند آنچه علی لاریجانی اخیراً درباره تئوری ساکتین فتنه گفت یا محسن رضایی از اعتراض بودن ماجراهای سال ۸۸ سخن به میان آورد) لیکن آنچه از ورای واقعیات وضوحاً دیده می شود و البته فقط یکی از تصدیق کننده های آن همین اعترافات اهل آشوب است، اینکه رفتارهای خیابانی- سیاسی فتنه۸۸ دارای یک مغز فرماندهی واحد بوده است که لحظه به لحظه نیروهای صف خود را به فرمان های گوناگون (که نشأت گرفته از تدبیری بوده) دچار می ساخته سپس از طرق مختلف چون ارتباط مخابراتی، آن ها را چِک نموده و دوباره فرمان های نو صادر می کرده؛ چیزی که با تأمّل در روزهای نخستین بعد از رای گیری و بویژه شنبه ۳۰ خرداد روشن می شود. لذا سوال اساسی این است که براستی ارتباط ساختاری- سازمانی این شبکه های زنجیره ای چه بود؟
تشکیلات فتنه گران چگونه عمل می کرد؟
بدون وجود سلسله مراتب تشکیلاتی، هرگز فرمانده و سرباز و تفاوت های فی ما بین و نیز اجرای اوامر فرمانده توسط فرمان بر معنا نخواهد شد به عبارت دقیق تر سیستم فرمانده- فرمانبری مستلزم تشکیلات است. ضمن آنکه در تحلیل ساختار سازمانی هر تشکیلاتی برای تبیین ماهیت آن تشکیلات باید به بررسی عوامل صف و ستادی و رابطه فی مابین آنان پرداخت؛ تشکیلات براندازی نرم نیز از این اصول مستثنا نیست. تشکیلات براندازی نرم که هدف غایی خود را تغییر فیزیکی و در صورت عدم امکان، تهی کردن روح اسلامی از قالب جمهوری اسلام قرار داده بود از لایه های مختلف صف و ستادی تشکیل می شود که هر یک مأموریت ویژه ای دارد و در یک سازمان دقیق ایفای نقش می کند. هر یک از بخش های تشکیلات نقش فرماندهی و پشتیبانی نسبت به بخش پایین تر را بر عهده دارد و بخش پایینی وظیفه اجرایی کردن دستورات ستاد مافوق را به صورت عملیاتی به عهده می گیرد. در واقع ستاد به مثابه مغز بدنه است و صف به مثابه بازوان تشکیلات که فرمان دست بالا را به شکل اجرا و عمل معنا می کند. لذا صف و ستاد تشکیلات براندازی نرم به طریق زیر متصور است:
۱- صف (پیاده نظام): سازمان رأی
۲- ستاد مرکزی (عوامل میدانی): شواری سیاستگذاری (کمیته ):
بخش ضدّ امنیت / بخش پشتیبان مالی / بخش همیار خارجی/ بخش رسانه ای- سایبری /بخش انتخاباتی
قسمت وسیعی از عوامل میدانی تشکیلات (ستاد مرکزی) و نیز قسمتی از عوامل بدنه (صف) در کوران فتنه بازداشت شده و طی سلسله دادگاه هایی به اعترافاتی پرداختند که مبیّن همین دسته بندی است.
۱ – سازمان رأی
نیاز مبرم به جذب گسترده نیروی انسانی به امید صف سازی برای تشکیلات و به بهانه غلبه بر محبوبیت نظام و در صورت شکست، دسترسی به مقاصد خیابانی در فاز اول عملیات انقلاب مخملی واضح می نمود. از این رو شورای سیاستگذار تشکیلات از مدّت ها پیش به تکاپو افتاده بود تا با استفاده از تجارب گوناگون از جمله: ۱- مکانیزم تبلیغاتی دکتر احمدی نژاد در انتخاب نهم ریاست جمهوری (تبلیغات چهره به چهره)، ۲- انقلاب های مخملین در کشورهای حوزه قفقاز و بالکان، ۳- نحوه جذب نیرو در شبکه های اقتصادی- هرمی چون گلدکوئیست و ۴- سازماندهی نیرو در سازمان منافقین؛ دست به تأسیس سازمان رأی بزند. متعاقب این تلاش سازمانی، ستادهای تبلیغاتی دوم خردادی ها بر اساس تحریک شهوت و رابطه بازدختر- پسر شکل می گیرد. از این منظر نباید تعجّب کرد که کارکرد روابط باز جنسیتی هم در سازمان مجاهدین خلق و هم در فرقه ضالّه بهائی با نحوه جذب دوم خردادی ها شبیه باشد؛ چرا که بدنه قابل توجّهی از جوانان این ستادها با دو مجموعه بالا اشتراک منابع انسانی داشتند. بر این اساس شناسایی و سازماندهی دختران سرشاخه از حدود ۳ سال پیش کلید خورد تا دخترانی با جذابیت های کاذب از محافل مختلف چون خبرگزاری ها به تشکیلات دعوت شوند. بعدها تیم های ۵ یا ۶ نفره که بین آنها حداقل یک یا دو دختر حضور دارد در جریان راهپیمایی های تبلیغاتی قبل از رأی گیری و بعد از رأی گیری رخ
می نماید که نظامشان قبل از انتخابات به وسیله سینما رفتن، کوهپیمایی، تفریحات مشترک و بالاخره ساعت ها بحث و صحبت مختلط و روابط سنگین عاطفی؛ قوام یافته بود. از سوی دیگر صدور کارت عضویت ستاد در دو وضعیت عادّی و فعّال و پرداخت پول نقدی از ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان به صورت روزانه برای اعضای فعال، رغبت بیشتری را برای ادامه فعالیت ایجاد می نمود. (۱) تزریق نفرت نسبت به طرفداران نظام (که در انتخابات ۸۸ بیشتر در جُرگه طرفداران کاندیدای پیروز جمع شده بودند) و خواندن آنها به صفاتی چون متحجّر، خشک مقدس، … (۲) ایجاد روحیه آنتی احمدی نژاد در سازمان رأی از طریق سر شاخه ها، (۳) شیوع اپیدمی مستندنمای وقوع تقلب گسترده در انتخابات و (۴) تمرین حضور خیابانی و راهپیمایی های انتخاباتی چون زنجیره انسانی و میدان نشینی های شبانه در نقاط اصلی شهر؛ در حقیقت زمینه ساز فاز اوّل عملیات شد. در متن کیفر خواست عمومی دادگاه چهارم آمده: این رفتار غیرقانونی و به صحنه کشاندن هواداران برای برخورد با دولت قانونی موضوعی اتّفاقی و از سر احساسات ناشی از شکست در انتخابات نبوده بلکه بر اساس اسناد موثق موجود، استراتژی دائمی این حزب آشوبگر [مشارکت] می باشد که فشار از پایین و چانه زنی از بالا به عنوان شعار محوری که بارها توسط سران آن تکرار شده … است. در این راستا با ایجاد سازمان ها و گروه های غیر قانونی بدون ثبت در وزارت کشور … با اقتباس از روش گلدکوئیستی بنام های سازمان رأی، موج سوم، گروه ۸۸ از جمله آنهاست. آقای حجاریان می گوید: این سازمان به صورت خوشه ای و مانند گلدکوئیست می باشد. طراح آن آقای میردامادی بود و با طرح آن در دفتر سیاسی ما به آن رأی دادیم و آن را تأیید کردیم. . ساده اندیشانه است که فکر کنیم سازمانی با سال ها صرف انرژی و زمان در حال حاضر به راحتی از بین رفته باشد، سازمان رأی مورد اشاره فقط مأموریت درون انتخاباتی و درون خیابانی بین تاریخ ۱۰ خرداد تا ۹ دی سال ۱۳۸۸ را نداشته است بلکه هم اکنون نیز مأموریت های گوناگونی دارد. در این راستا مهرداد اسلانی (متّهم اقدام علیه امنیت کشور، تخریب و آتش زدن اموال عمومی و …) حین دفاعیاتش می گوید: موضوع تقلب از سوی برخی شخصیت های نظام مطرح شد و همین ها بودند که کمیته صیانت از آراء را تشکیل داده اند؛ بر همین اساس ما به آنها اعتماد کرده و فریب خورده ایم. یکی از سیاسیون گفته ما نخبگان سیاسی هستیم و اینها اغتشاشگر هستند، من تعجب می کنم چطور قبل از انتخابات به ما بهاء می دادند و امروز این حرف ها را در مورد ما می زنند … در انتخابات سوم شوراها یکی از آشنایان به من گفت تعدادی اسم برای عضو در سازمان رأی به او بدهم و من پس از آن دیگر هیچ فعالیتی نداشته ام.
در اینجا به اختصار به مهمترین بخش های ستادی جریان فتنه اشاره می شود:
۲- شورای سیاستگذاری (کمیته X)
در جریان براندازی شورای سیاستگذار به تبیین چرایی حرکت (تئوری) و چگونگی حرکت (استراتژی) می پردازد. در واقع این شورا نقش فرماندهی عوامل میدانی و بخش های ستاد را به عهده دارد یعنی وقتی تدبیر دست بالایی به مجموعه تشکیلات می رسد اولین نهادی که موظف است این تدبیر را در دو مرحله تئوری و استراتژی برای بقیه عوامل معنا کند و آنها را سر خط نگه دارد و از این طریق هیجان را به لایه های پایین سیلان دهد؛ شورای سیاستگذاری است. کسانی چون بهزاد نبوی، حجاریان، کیان تاجبخش، عطریانفر، امین زاده و میردامادی در حوزه های تخصصی خود به توجیه نیروهای بخشی می پردازند و این سیر ادامه دارد تا به آخرین حلقه تشکیلات یعنی پیاده نظام برسد. کیان تاجبخش نفوذی بنیاد سوروس به عنوان تکنسین انقلاب های مخملین می گوید: عوامل اصلی اغتشاشات اخیر مجموعه دستگاه های پنهان و نیمه پنهان و حتی مخفی و سرویس های اطلاعاتی آمریکا و برخی کشورهای غربی بودند و انتخابات یک بهانه و فرصتی برای انجام یک نوع برنامه از پیش تعیین شده برای اجرای انقلاب انتخاباتی با استفاده از تاکتیک های مختلف همچون ایجاد شبهه در خصوص صیانت از آراء و زیر سئوال بردن نظام انتخاباتی و نهادهای برگزار کننده انتخابات، پیگیری شد..
۳- بخش ضدّ امنیت
این بخش متشکل از سابقه داران امنیتی است. کسانی که طی ۱۶ سال با حضور در نقاط استراتژیک نهادهای امنیتی همچون وزارت کشور، وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و با مطالعه مفصل در مورد راه های مبارزه با شورش های خیابانی، اعتراضات و مطالبات مدنی؛ نقاط کور سیستم انتظامی و امنیتی فعلی را به خوبی می دانند، لذا چیدمان پیاده نظام و سازمان رأی را در نقاط مختلف شهری و زمان های مختلف طوری تنظیم می کنند که بیشترین آسیب و کمترین تلفات را داشته باشد و نیز جمعیت موجود مخالف را چند برابر آنچه که هست نشان دهد.
۴- بخش همیار خارجی
عوامل بیگانه در جریان این دست انقلاب های انتخاباتی، بیشترین سود را حاصل و برای اهداف بعدی از آن استفاده می کنند. بر اساس این منطق و برای عملی کردن جزئیات ایده های براندازی که نسخه کلّی خارجی است در جریان عملیات سال ۸۸، حضور نیروهای دست چندم سفارتی و خبرنگار برای جاسوسی معنا شد. تاجبخش در دادگاه می گوید: دریک مورد رزاقی از دوستان آقای حجاریان از سوروس بیش از ۳۰۰ میلیون تومان برای عملیاتی کردن یک برنامه ۵ ساله دریافت کرده که این رقم از طریق یکی از مؤسسات پوششی هلندی پرداخت شده بود. رسام، تحلیلگر ارشد سفارت انگلستان ضمن یاد کردن از عطریانفر، سعید لیلاز و شمس الواعظین به عنوان مرتبطین مهم خود، می گوید: من در طول ۵ سال اخیر ۱۳۰ مرتبط با سفارت انگلیس و طی یکسال ۵۰ نفر دیگر را جذب کرده ام و از طریق قرارها و ملاقاتی که با آن ها در رستوران ها و کافی شاپها می گذاشتم، اطلاعات مورد نیاز را کسب می کردم. درباره حضور اَلکس، دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس در ستادهای اتخاباتی می گوید: در تهران به ستاد آقای موسوی رفته و با مسئولان تبلیغاتی و مشاورین وی جلسه داشت. ملاقات هایی را نیز با اعضای حزب اعتماد ملی داشتیم که این تماس ها در مراحل بعد و دوران اغتشاشات نیز ادامه پیدا کرد. ، درباره دومنیک ، دبیر سوم سفارت انگلیس از حضور او با لباس سبز بین تجمع کنندگان خبر داده و می گوید: تلاش این بود که این انتخابات نقطه عطفی برای اقدامات آینده باشد تا نظام یا مجبورتغییر رفتار شده و یا کلیت آن تغییر کند.
۵- بخش رسانه ای- سایبری
این بخش از ستاد مرکزی با استفاده از ابزارهایی چون مطبوعات در حوزه رسانه های مکتوب، شبکه های تلویزیونی، سایت، وبلاگ و ایمیل در حوزه دیداری و سایبری و نیز پخش گسترده SMS و شبنامه های بی نام و نشان؛ عهده دار پخش تئوری تشکیلات، در کلان جامعه است و به فضاسازی و انجام جنگ روانی می پردازد. سیستم رسانه ای تشکیلات برای سر خط کردن پیاده نظام و ملحق کردن قشرهایی از مردم در کنار سازمان رأی عمل می نماید تا جایی که اکثر بازداشت شدگان حین اعترافات خود را فریب خورده رسانه ها و دروغ تقلب می دانستند. در کیفرخواست دادگاه چهارم که ماحصل اعترافات مستند و حقوقی بازداشت شدگان و اطلاعات موثق است، آمده: برای احراز بیشتر موضوع به گزارش موثق کاملاً مستندی که در جلسه ساعت ۱۸:۰۰ روز ۲۱ خرداد ۸۸ در محل ستاد قیطریّه به ریاست آقای امین زاده تشکیل شده اشاره می کنم: در این جلسه که با ترکیب چند تن از اعضای اصلی یا مرکزیت حزب مشارکت از جمله آقایان تاج زاده، … و همچنین مرکزیت سایر احزاب مانند کارگزاران و مجاهدین انقلاب از جمله آقایان عطریانفر، هدایت آقایی، عرب سرخی و علی هاشمی و با حضور مسئولان شاخه های جوانان و گروهک های غیر قانونی خود ساخته برای حضور خیابانی مانند ستاد پویش و ۸۸ تشکیل می گردد؛ ابتدا علی هاشمی با ارائه نظرسنجی مجعولی که … بیشتر به نظرسازی برای دنبال کردن مقاصد خاص شباهت دارد؛ تلاش می کند اکثریت اعضای جلسه را که جوانان نا پخته و تازه وارد به عرصه سیاسی بوده اند را به اوج هیجان و آمادگی برای درگیری پس از انتخابات برساند. علی هاشمی می گوید: در مجموع موسوی ۱۸ میلیون و احمدی نژاد ۱۰ الی ۱۱میلیون رأی دارد و اگر غیر از این شود حتماً تقلب شده است و باید به یک سری کارهایی دست بزنیم. به دنبال گزارش های مجعول و تحریک کننده، جوانان حاضر در جلسه که بنا به اقتضای طبع جوانی، شور عدالتخواهی بیشتری دارند واکنش های تند و شدیدی را در ساعات پس از رأی گیری پیشنهاد می دهند. . قسمت اعظم فعالیت های مربوط به جنگ نرم مربوط است به عملیات روانی- رسانه ای و در واقع این رسانه ها هستند که بیشترین نقش را به منظور جهت دهی افکار عمومی ایفاء می کنند. به طور مثال سایت کلمه سبز طبق دستور شورای سیاستگذاری در صفحه اصلی خود مردم را دعوت به حضور در نقطه ای از شهر می کند، متعاقب آن بخش انتخاباتی با اعلام این خبر به سازمان رأی به ساماندهی اعضاء می پردازد و دستورات ضدّ امنیت را نیز به سازمان رأی تسرّی می دهد. شعارهای مطرحی و اینکه اعتراضات با چه جمله ای شکل بگیرد توسط رسانه به شرکت کنندگان در اعتراض آموزش داده می شود.
۶- بخش انتخاباتی
بخش انتخاباتی که بیشتر متشکل است از ستادهای انتخاباتی قبل از انتخابات به تمرین و ساماندهی می پردازد و در روز مقتضی به عملیات می پردازد. ستادهایی چون پویش، ستاد۸۸، موج سوم و ستادهای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری از این دست هستند. این ستادها طبق اعترافات بازداشت شدگان از روزهای پایانی دولت اصلاحات یعنی انتخابات شورای شهر شروع به ساماندهی کرده اند و این کار با محوریت تشکیل سازمان رأی ادامه داشته است. ستادهای انتخاباتی قبل از رأی گیری موظف بودند فضایی را مهیا کنند که شرایط برای اعتراضات بعد از انتخاباتی آماده شود لذا در تمامی شهرها به انجام راهپیمایی های انتخاباتی، شب نشینی در میادین اصلی شهر، شایع کردن شعارهای انتخاباتی سازگار با شعار اعتراضی بعد از انتخابات و از این دست رفتارهای جهت دار تبلیغاتی دست می زند. در واقع آنچه تبلیغات ریاست جمهوری موسوی نامیده می شود، مانوری برای اغتشاشات بعد از ۲۲خرداد بوده است. ستادهای انتخاباتی همچنین وظیفه پخش محصولات بخش رسانه ای- سایبری بین افکار عمومی را دارند. اینچنین است که CD تخریبی ۹۰ سیاسی در زمان کوتاهی در اکثر نقاط شهر تهران پخش می شود، چیزی که به شهادت آمارهای علمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی کاهش محبوبیت احمدی نژاد در تهران را بصورت دفعی به ارمغان آورد. رواج دادن شعارها و اتیکت های تبلیغی از دیگر وظایف ستادهای انتخاباتی است، شعارهایی چون تقلب، متحجر بودن طرفداران نامزد مقابل، ناکارآمدی دولت مستقر، فساد اخلاقی رئیس دولت مستقر و … . از هدف های این نوع شعارپردازی طی دوران انتخابات ایجاد شکاف بین مردم بود تا از این طریق با استفاده از حس تنفری که در بین طرفداران موسوی از کاندیدای مقابل و طرفداران او شکل گرفته به پروژه نا امن سازی شهر بعد از انتخابات و نیز به پروژه ایجاد حاکمیت دوگانه کمک شود. پروژه ی ناامن سازی با شعارهای ضد بسیج نوعی صف بندی اجتماعی در تهران را به ارمغان آورد.
ایدئولوگ ها و متفکران فتنه ۸۸ چه کسانی بودند؟
لایه رهبری عملیات براندازی نرم و تشکیلات آن که تا امروز از گزند قانون در امان مانده است ساختار تشکیلات را کامل و منطقی می کند. از آنجا که براندازی نرم یک طراحی آمریکایی برای تغییر رژیم در کشورهای نامتبوعش است لذا برای آنکه نسخه آمریکایی بتواند قابلیت نصب بر فضای نرم کشورهای هدف را داشته باشد به یک زبان بومی احتیاج است، چرا که مردمان این کشورها با دیدن دست بیگانگان آنها را به راحتی پس می زنند و از طرف دیگر نیز محدودیت های قانونی اجازه تحرک را به نهادهای براندازی نرم آمریکایی نمی دهد. اینجاست که عوامل بومی یا همان رهبران براندازی نرم تحت عنوان تکنسین های بومی نصب سیستم عامل تغییر رژیم وارد میدان می شوند تا ایدئولوژی غربی که در جوامع مورد نظر نامطبوع است با استفاده از ابزار محبوبیت شان بین مردم و نیز مقبولیت شان در هیئت حاکمه به یک گفتمان رایج تبدیل شود، چیزی که در دوران سازندگی تحت عنوان توسعه و در دوران اصلاحات تحت عنوان جامعه مدنی و آزادی به خورد جامعه داده شد. پروژه ای که بیشتر تحت نام حاکمیت دوگانه شناخته شده است. در این پروژه قشری از جامعه که اکثراً خرده بورژواهای شمال شهر تهران هستند در حاکمیت به جستجو می پردازند و فردی را برای تبعیت پیدا می کنند که منطبق بر مدل زندگی خودشان باشد و از دیگر سو نیز قشر متدین- سنتی و طبقات متوسط و پایین جامعه نیز همچنان به تبعیت از ولی فقیه می پردازند. متأسفانه مستند عینی این پروژه در تهران به نمایش درآمد، آنجا که اکبر هاشمی رفسنجانی به نماز جمعه ایستاد و دختران و پسرانی که تا به حال حتی یک بار هم در نماز جمعه شرکت نکرده بودند با کفش و در کنار همدیگر به نماز ایستادند. یحیی کیان تاجبخش در این باره می گوید: ریشه این شورش ها و عملیات ها به گذشته دور بر می گردد که نهادهایی در آمریکا از ۴۰ سال قبل برای پیشبرد برنامه های براندازانه در قالب ترویج دموکراسی یا تغییر رژیم ها تأسیس شدند و منشأ تفکر و ایدئولوژی آنها چندین اتاق فکر در آمریکا مانند مؤسسه رند، میراث آمریکایی و پروژه قرن جدید آمریکاست که تلاش می کنند ایدئولوژی آمریکایی را به عنوان ایدئولوژی برتر مطرح کنند … عوامل مستقیم فعّال در پروژه ردیف ۲ آقایان ناصر هادیان و هادی سمتی از اساتید دانشگاه بودند که به سوئد و سوئیس می رفتند و … احزاب سیاسی اصلاح طلب مانند حزب مشارکت از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار می کردند و اشخاصی چون تاج زاده و حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژه های تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و مؤسسات فعّال انقلاب رنگین ارتباط برقرار می کردند … کسانی که برای گفتگو دعوت می شدند، از سوی بنیاد هایی مانند سوروس و پیلفر حمایت مالی شدند و هر چند وقت یک بار در سوئد و سوئیس دور هم جمع می شدند و در قالب پروژه ردیف ۲ با هم گفتگو داشتند. … عطریانفر از سران حزب کارگزاران در سال ۷۵ به دعوت سوروس در رأس هیئتی رسانه ای به آمریکا سفر کرد و در آنجا با شخص سوروس ملاقات کرد و روند تعامل اصلاح طلبان با مؤسسات آمریکایی از همانجا آغاز شد. . لذا رهبران سیاسی- فکری براندازی تحت عنوان مجسمه تمام عیار ایدئولوژی غربی سعی می کنند؛ عملیات خالی کردن نظام از محتوا؛ به صورت خزنده را دنبال کنند و در واقع به جهت دهی افکار عمومی بپردازند و فکر بیرونی را به صورت قابل پذیرش برای آن ملت وارد کشور کنند. کسانی چون موسوی خوئینی ها، خاتمی، موسوی و تا حدودی کروبی به عنوان نفرات اصلی، نقش رهبری براندازی نرم را در کشور ایران بازی کرده اند. از این جهت چون رهبران براندازی مهمترین عامل تقابلی با پروژه خود را در ساز و کار ولایت فقیه می بینند بنابر این تدبیر واحد تشکیلات براندازی نرم یک جمله کلیدی است که اغلب اعضای ستادی درصدد رسیدن به آن هستند: جمهوری اسلامی بدون نهاد ولایت فقیه یا با یک ولایت فقیه تضعیفی و تشریفاتی !
در این تحلیل سعی نمودیم مستنداً و مستدلاً اثبات کنیم ریشه های آمریکایی صهیونیستی فتنه ۸۸ با برخی دروغهای رسانه ای قابل کتمان نیست و نخواهد بود و مردم ایران خیانت جریان فتنه ۸۸ را فراموش نخواهند کرد ان شاءالله.